وقتی تو اومدی...

مامان چند روز بستری بود

هفته پیش برای مامان پر از استرس بود دو روز اول رو رفتم سر کار و بعدازظهر روز دوم حالم بد شد رفتم دکتر، اول معاینه کرد و بعد دستور داد مامان بستری شه،فقط نگران تو بودم اشک از چشام می اومد، فقط نگران سلامتی تو بودم بستری شدم ، حدود 3 روز بیمارستان بودم نمی تونم بگم خیلی بد بود، بیمارستان و کادرش خیلی خوب بودن، اما من  استرس داشتم، نگران تو بودم فقط روز دوم خانم رفتم سونو و خانم دکتر اومد و گفت حالم خیلی خوبه، فقط باید از این به بعد تا 6 هفته استراحت کنم الانم تو استراحتم و فقط و فقط به تولد تو فکر می کنم مامانم تو هم که این روزا شیطون شدی و هی تکون میخوری عسل دلم خیلی من و بابایی دوست داریم ...
26 ارديبهشت 1394

لگد زدنات

سلام مامان دیگه تکونات داره تبدیل میشه به لگد، محسوس، مخصوصا بعد اینکه یه چیزی می خورم فدات شه مامان  دیروز برای چند لحظه خیلی ترسیدم، خاله روی دست و پاش دونه های قرمز زده بود، احتمال ابله مرغون و تصور اینکه تو هم بگیری مامانو خیلی ترسوند خدا رو شکر که با پیگیریهامون و بررسی هامون فهمیدیم حساسیته و مامان یه کم خیالش راحت شد چقدر برام مهمه سلامتیت، هر کاری می کنم و هر چیزی می خورم و هر جا میرم اول از همه به سلامتی تو فکر می کنم دوست دارم مامانم
16 ارديبهشت 1394

لگد ميزني عسل مامان

چهارشنبه پيش مامان نگرانت بود رفتم دكتر و به مامان دارو و استراحت داد و دوباره صداي قلب كوچولوتو شنيدم عزيزم اخر هفته خيلي نگرانت بودم، نگران بودم كه حالت خوب باشه مادر بودن خيلي شيرينه و پر از دلواپسيه از همون چهارشنبه تكونات محسوس بود، حس مي كردم جنب و جوشاتو تكون ميخوردي ديگه فقط حباب نبود. اروم تكون ميخوري، اروم و كوچولو وقتي تكون ميخوردي خيالم راحت ميشد حاضرم هر كاري كنم كه حالت خوب باشه خاله چند روزه ايجاس و داره كارا رو انجام ميده كه من استراحت كنم استراحت كنم كه تو شرايطت  بهتر شه اروم باش ماماني. خيالت راحت باشه اين بيرون همه دارن كاري مي كنن كه تو راحت باشي  ...
14 ارديبهشت 1394

عسل مامان کیه؟

سلام عسل مامان این یکی دو روز من و بابات داشتیم خونه رو مرتب می کردیم و کلی خرت و پرت دور ریختیم و خونه رو آماده می کردیم که فردا یه کارگر بیاد و خونه رو مرتب کنه تا خونه اماده شه که وسایل کوچولو و ناز تو بیاد تو خونه عزیزززززم، قربونت بره مامان که همه چیت خوشگل و کوچولوهه و از الان من داره دلم قنج میره برای اون وسایل ناز و خوردنیت دیوار اتاقت آبیه کمرنگه، و من میخوام ست روتختی و پرده و لوستر اتاقتو یه تم سبز بگیرم، یه رنگ شاد و ملایم، یه پارچه حریر سبز کمرنگ برای پردت میگیرم و روشو یه پارچه کتون با طرحهای آبی و سبز و زرد خیلی ملایم برای روش. لوسترم تو همین طرحا با کلی رنگ شاد. ست چوبی اتاقتم میخوام بیشتر سفید باشه با دسته ها ...
5 ارديبهشت 1394

پسر گل مامان

سلام پسر مامان مامانو ببخش اگه گاهی خیلی کار داره و یادش میره باهات حرف بزنه، یادش میره برات دعا کنه، یادش میره برات شعر یا لالایی بخونه مامانو ببخش اگه گاهی فکرش خیلی مشغوله، سعی می کنه کمتر فکرشو درگیر کنه به خاطر تو و کمتر کار کنه عزیزم زود بیا که مامان منتظره بغلت کنه و با همه وجود بوی بهشتیتو حس کنه
2 ارديبهشت 1394
1